طهطه، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 30 روز سن داره

( طاهاجون .نفس دل مامان وبابا ) nahalakema

خبرخوش

سلام عزیزدلم .............خبرای خوش دارم برات ...همبازی ناز اومده برات .کفشاتو پات کن ......چشاتو باز کن  .......یه نی نی ناز اومده برات آره پسرم درست حدس زدی ..زندایی جون یه پسر گل آورده .دل همه رو برده حالا همگی از عمو ودایی چشم انتظار تواند .توهم مامان جون یه کمی نازکن براشون ...چونکه تو اولین نوه پسری .........داری میای با اطوار وادا .............. آهای باباجونی .مامان جونی آماده اید؟خوب برای گل پسرم بگم یا نگم آخه مامان جون خودت فهمیدی دکترم چی گفت؟ گفت همین روزا تا آخر برج شایدم بری وسطای برج تو ماه آبان کفش وکلاه کنی بیای دست وپاتو جمع کنی بیای دوهفته ی دیگه تاریخ اومدنتو میگه آهای................... عمه جونا دایی جونا عمو...
19 مهر 1390

بدون عنوان

سلام به عزیز دلم , چطوری پسر بابا ؟ دارم سعی میکنم شبها زودتر  بیام خونه تا هر وقت بدنیا اومدی بیشتر پیشت باشم. خیلی دوست دارم اسمت رو کوروش بزارم, اما نمی دونم بقیه چه نظری برات دارن ؟؟  در ضمن امروز با مامانی رفته بودین دکتر!!!!
18 مهر 1390

تو نزدیک منی

پسر مادر قبلا به تو گفته بودم که تو با آمدنت صفا بخش خانه مان خواهی شد به تو گفته بودم که من وتو تا ابد پسرومادر خواهیم ماند وگفته بودم که من وبابایی چقدر لحظه شماری میکنیم ...... واکنون می دانم که تو به زودی زود به ما ملحق خواهی شد تو بگو  تو بگو که الآن چه حالی داری  تو بگو چه میکنی تو در سرزمین تاریک وبی نوری هستی یا غرق در  شادی وشعفی؟ نمیدانم ...خیلی سعی کرده ام باب طبع تو باشم بابت هرتکان خوردنت خدا را شکر کرده ام  پسرم صدای من را تشخیص میدهی؟  با صدایم آرامش داری ؟بعدها این صدا برایت لالایی خواهد خواند  وقتی برایت قرآن می خوانم آرام ودر کمال ساکن بودن قرار م...
16 مهر 1390